۞ امام علی (ع) می فرماید:
آگاه باشيد كه دانش آينده، اخبار گذشته و درمان دردهايتان و نظم ميان شما در قرآن است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » یادداشت
  • شناسه : 1405
  • 25 نوامبر 2015 - 13:40

جدال بسیجیان با تکنوکرات های لیبرال

بچه بسیجی اهل لحظه های حسینی است اما تکنوکرات جماعت اهل لذاتِ زودگذر شیطانی است. مگر نه لیبرال ها می گویند: «اگر کسی به شما تجاوز کرد و نتوانستید مقاومت کنید پس بمانید و از تجاوز لذت ببرید»؟! اما لحظه های حسینی در بند زمان و مکان نیستند. در بند کربلا یا شام و فکه و شلمچه و دوکوهه و خلیج تا ابد فارس نیستند. کربلا و فکه بهانه اند سوریه و عراق بهانه اند؛ هسته ای بهانه ایست تا نقش محوریت و نقش هسته ی جهان و قلب تکان دهنده در جهان را از دست دهی و رامشان شوی.

یادداشت اختصاصی رامهرمزنیوز به مناسبت هفته بسیج

جدال بسیجیان با تکنوکرات های لیبرال

shohada-l

بسیج از اول انقلاب خار چشم دشمنان بوده؛ چه دشمنان داخلی چه دشمنان خارجی. «امام خامنه ای»

  1. رودر بایستی را کنار می گذارم و شفاف می نویسم؛ گفتن و نوشتنِ این حرف ها شجاعت می خواهد چرا که حزب الله در میان دوستان هم غریب اند و گمنام. بی دلیل نیست که امام ما می گوید: «بسیجیان نام و نشان در گمنامی و بی نشانی گرفته اند». تا قبل از انقلاب که انسان هایی که نه روشن بودند و نه اهل فکر؛ رندانه نام «روشنفکر» بر خویش نهادند و هر جا نطقی داشته یا قلمی می چرخاندند بی دلیل و با دلیل؛ بی ربط و با ربط چند فحش هم نثار دین و دینداران و ارزشها می کردند. بعد از انقلاب که روح نفیسای مسیح بر جامعه تابید و برخی از این ها توبه کردند و حتی برخی در راه حق گوی سبقت را از اهل حق ربودند اما باز حزب الله غریب و مظلوم ماند! سهم بسیج و حزب الله از انقلاب و نظام و منافع ملی و بیت المال، خون دل شد و استخوان در گلو. همان روشنفکرنمایان و غرب زدگان بسیجی تر از بسیجی ها شدند. قسمتِ حزب الله از دنیا و اهلش جز غربت و مظلومیت چیز دیگری نیست و چه کنیم که این عادت دنیاست. هرجام بلایی که خداوند متعال به اولیاء و دوستانش نوشانده، جام زهرهایی هستندکه در این عصر بر حزب خدا و ولیِ مقتدرِ مظلوم نیز نوشانده می شوند. اینجا مهبط عقل معاشِ کج اندیش است و حزب الله عاشق است و بار عقلِ معادِ را به دوش می کشد. راستش را بخواهید عقل این حضراتِ تکنوکرات لیبرال نه دنیا را آباد می کند و نه آخرت را. این جماعت خسِرَ دنیا و الاخره هستند. عقلِ کج اندیش دنیاپرستِ مصلحت اندیش اینها فقط برای آباد کردنِ دنیای دوسه روزه خودشان است وگرنه شعارِ آبادکردنِ دنیای مردمان و الفاظِ فریبِ توسعه دروغ خنده داری بیش نیست.
  2. عقلِ دنیادار ریاکارِ منفعت پرستِ مصلحت اندیش، بر اریکه ای که حق عشاق و عقلای دوراندیش حقیقی است تکیه می زند و با زکاتِ مسلمین کاخ سبزِ اموی می سازد و با شمشیر و قانونِ اسلام، گردنِ حزب الله را می زند. حال بعد از این ۱۴ قرن که عاشقی فرصت یافته است و بعثتی دگر را با عاشقان شروع کرده است و حاکمیتِ عشق و عقل معاد را بنا نهاده است، اما در جهانی که عقل طعمه شیطان بزرگ گشته است و عشق را جز در کشاله رفتن بدن های کرخت و کثیف نمی جویند از هر طریق که راه بسپاری، کار را به قطعنامه ۵۹۸ می کشانند و قوانین خودبنیادانه اومانیستی شرک آمیز را در برابر قانون حزب الله می گذارند و ما را مخیر می کنند بین سله[۱](تیزی شمشیر)و ذلّه! اما هیهات که بچه بسیجی میدان را خالی نمی کند!
  3. مگر حسین نبود، سبط رسول کائنات که: بین سله و ذلّه، فریاد بر آورد “هیهات من الذلّه”. مگر “سله” غیر از تیزی شمشیر و خنجر ونیزه است؟ مگر سله غیر از تهدید، تحریم و فشار است؟ وقتی آن حرامزاده، امام و حجت خدا را بین سله و ذله مخیر کرد چون شیری غرید که هیهات من الذلّه!

از آستان همت ما ذلت است دور                           و اندر کنام غیرت ما نیستش ورود

بر ما گمان بردگی زور برده‏اند                             ای مرگ، همتی که نخواهیم این قیود

  1. بچه بسیجی اهل لحظه های حسینی است اما تکنوکرات جماعت اهل لذاتِ زودگذر شیطانی است. مگر نه لیبرال ها می گویند: «اگر کسی به شما تجاوز کرد و نتوانستید مقاومت کنید پس بمانید و از تجاوز لذت ببرید»؟! اما لحظه های حسینی در بند زمان و مکان نیستند. در بند کربلا یا شام و فکه و شلمچه و دوکوهه و خلیج تا ابد فارس نیستند. کربلا و فکه بهانه اند سوریه و عراق بهانه اند؛ هسته ای بهانه ایست تا نقش محوریت و نقش هسته ی جهان و قلب تکان دهنده در جهان را از دست دهی و رامشان شوی. آب اروند و هور با مابقی آبها هیچ تفاوتی ندارند. لحظه های حسینی؛ لحظه های انتخاب بین درد و عافیت، بین مرگ و زندگی، بین عشق و هوس، بین ماندن و رفتن، بین دروغ و راست، بین عافیت و شهادت. لحظه هایی که در میدان های مین، بینِ سیم های خاردار و تله های انفجاری، در حالیکه ۴ تا تیربار از ۴ طرف، کف زمین را تراش می دهند و گلوله های رسام از کنار سر و صورتت زوزه می کشند و خمپاره شصت ها کنار تو منفجر می شوند و هر طرف تو یکی افتاده است. یکی با پای قطع شده تکبیر می گوید و یکی با دست قلم شده، زیر لب ذکر می گوید و یکی با شکم دریده شده، یاحسین می گوید و تو باز باید ادامه دهی؛ نه به عقب و نه به پهلو! مستقیم به جلو. چشم در چشم تیربارهای دشمن؛ باید بروی. از لابلای پیکرهای برادرانت باید سینه خیز باز هم جلو بروی وشک نکنی، نه در حکم و نه در موضوع. لحظه های حسینی، لحظه ایست که شیمیایی می زنند و تو ماسک نداری و ۴۰ کیلومتر باتلاق و نیزار پشت سر توست و مهمات تمام شده و دو روز است که بچه ها نخوابیدند و غذا وآب به قدر کافی نیست و با سلاح های ساده ی دستی باید در برابر صدها تانک و زره پوش و نفربر، بدون هیچ خاکریز کاملی، روز روشن، بجنگی در نبرد تن با تانک! در یک لحظه باید تصمیم بگیری و انتخاب کنی که من بمانم یا بروم! درگیر شوم یا تسلیم شوم؟
  2. یک عده ای پشتِ خط؛ جبهه نرفته می ترسیدند! یک عده ای شهید نداده، خسته شده بودند! یک عده ای عملیات ندیده، به بقیه می گفتند آقا دیگر بس است! ماجراجویی بس است! یک عده ای سازش و ترس را در چنین لحظاتی که برای یک ملت پیش می آید توجیه و تئوریزه می کنند و اما عده ای هم هستند که تصمیم های عاشورایی می گیرند. تصمیم های عاشورایی در لحظات حسینی.
  3. اگر امیرالمؤمنین با اهل قبله نبرد کرد سید علی نیز با اهل قبله درگیر است. اما جبهه مقابل ما امروز نه فقط از اهل قبله که از اهل شرک و نفاق و بلاد کفر نیز پراست. ما امروز با شیطان عظیم-آمریکا- روبروییم و البته اهل قبله نیز با شیطان اند. ما شیربچه های سید علی در این زمانه؛ به یاد حسین و یارانش و به یاد بچه هایی که به یاد حسین و زیر پرچم حسین از اروند وحشی تا ارتفاعات کردستان و کرمانشاه در خون دست و پا می زدند و به یاد آنهایی که جنازه هاشان در شکم کوسه های خلیج فارس ماند و پلاکی از آنان برنگشت؛ به یاد برادران جاویدالاثرمان در جزیره مجنون و شلمچه و شرهانی؛ به یاد بچه هامان که در والفجرها و بیت المقدس جنگیدند و خروشیدند؛ به یاد دوستانمان که در شرق دجله، در هورالهویزه، خیبر و بدر در آغوش آب دست و پا زدند؛ به یاد غواصانی که با دست بسته زنده به گور شدند؛ به یاد آنهایی که در نهرِ خّیِن، در شلمچه، سواحل بوارین، ام رصاص و جزیره ماهی، سینه با گلوله معانقه می کردند و به یاد شهدای ارتفاعات قلاویزان و کله قندی و حاج عمران تا طلائیه و حسینیه. به یاد نبردهای شلمچه. به یاد برادران طلبه ای که در خط حسینیه و شلمچه در نبرد چشم با چشم پیشاپیش بچه ها حضور داشتند؛ به همه آنها خواهیم گفت که پرچم حسین تا ابد در اهتزاز خواهد بود و تا حسین است ذلت نخواهد بود؛ تا حسین هست تسلیم نخواهد بود؛ تا حسین هست شکست نخواهد بود؛ عقب نشینی نخواهد بود و بدانیم که آمریکائی ها و انگلیسی که تا چند ده کیلومتری ما قرار دارند آنها از حسین می ترسند نه از ما. چون دیدند که صدام را حسین شکست داد؛ صهیونیست ها را در جنوب لبنان حسین شکست داد؛ چون دیدند که شاه ایران را حسین شکست داد. جهان جدید را دوباره حسین و نام حسین خواهد ساخت. دشمن اگر بخواهد فشار بیاورد عاشورا را رقم می زنیم. والله قسم هر آنکس که امروز اسیر خانه و کاشانه و دلار و میلیون و میلیارد نشود اگر در کوفه هم می بود اسیر سکه و گندم ری نمی شد.

والسلام

داود مدرسی یان

[۱] تیزی شمشیر

در این یادداشت از سبک نوشتار و برخی جملاتِ شهید آوینی و دکتر رحیم پورازغدی استفاده شده است.

۱ دیدگاه

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.