یکی از گناهان کبیره، قتل نفس انسان بی گناه است.

وقتی انسان بی گناهی، به ناحق کشته می شود، حق حیات و زندگی از او گرفته می شود و او، از بزرگ ترین حقی که دارد، محروم می گردد. علاوه بر این، قتل انسان بی گناه، اطرافیان او، خصوصاً همسر و فرزندان و پدر و مادر و خواهر و برادر مقتول را در شوک روحی روانی سهمگین قرار می دهد و شیرازه زندگی خانوادگی او را از هم می گسلد.

چه بسا ممکن است که همسر یا فرزندان مقتول در اثر بی سرپرست شدن مبتلا به انواع و اقسام گرفتاریها و مشکلات عدیده شوند و خدای ناخواسته از جاده درست زندگی، منحرف گردند و…

خلاصه مطلب این که، قتل انسان بی گناه، آثار مخرب فردی و اجتماعی فراوان دارد و به همین جهت اسلام با شدت هر چه تمام تر با آن مبارزه کرده است.

انواع قتل/

فقها در کتاب «قصاص» و «دیات» از کتابهای فقهی با الهامی که از آیات و روایات اسلامی گرفته اند، قتل را به سه نوع تقسیم کرده اند: «قتل عمد»، «قتل شبه عمد» و «قتل خطا».

قتل عمد، قتلی است که با تصمیم قبلی و با استفاده از وسائل قتل، صورت گیرد، مثل این که: انسان به قصد کشتن دیگری از حربه یا چوب یا سنگ یا دست استفاده کند.

قتل شبه عمد، آن است که: تصمیمی بر کشتن نباشد، اما تصمیم بر کاری در مورد مقتول داشته باشد، که بدون توجه منجر به قتل گردد، مثل این که: کسی را عمداً کتک می زند، بدون این که تصمیم کشتن او را داشته باشد، ولی این ضرب اتفاقاً منجر به قتل گردد.

قتل خطا، آن است که: هیچ گونه تصمیمی نه به قتل داشته باشد، نه انجام عملی در مورد مقتول، مثل این که می خواهد حیوانی را شکار کند اما تیر خطا می رود، به انسانی می خورد و او را به قتل می رساند.

هر یک از این سه نوع، احکام مشروحی دارد که در کتب فقهی آمده است.

همان طور که گفته شد قرآن کریم به حفظ و حرمت جان انسان های بی گناه اهمیت فراوان داده است. این اهمیت و ارزش، به اندازه ای است که قتل یک انسان بی گناه را معادل قتل همه مردم دانسته و از این رهگذر، بشدت مؤمنان را از ارتکاب گناه کبیره قتل عمد انسان بی گناه منع فرموده است:

… هر کس انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین (انسان بی گناهی را) بکشد، چنان است که گویی همه انسانها را کشته است…(مائده ۳۲)

علامه طباطبایی در المیزان ذیل این آیه نوشته است:

مرحوم کلینی به سند خود از حمران روایت کرده است که گفته من به امام ابی جعفر(ع) عرض کردم: معنای این کلام خدا چیست؟

امام(ع) فرمود: معنایش این است که او (قاتل) را در جایی از جهنم قرار می دهند که در آنجا عذاب به منتها درجه است!

این موضوع یعنی دست نیالودن به خون بی گناهان بقدری حائز اهمیت است که خداوند متعال یکی از ویژگی های عبادالرحمن (بندگان خاص خود و اولیاءالله) را عدم قتل نفس ذکر فرموده است:

و (عبادالرحمن) کسانی هستند که… انسانی را که خداوند خونش را حرام شمرده (و بی گناه است) جز به حق (بخاطر قتل نفس یا موارد دیگری که براساس قوانین اسلام مستحق قتل شده) نمی کشند… (فرقان ۶۸)

موضوع «حفظ جان انسان» آن قدر مهم و حیاتی است که خداوند به هیچ انسانی اجازه نمی دهد که در عرصه سختی ها حتی جان خودش را هم بگیرد و خودکشی کند زیرا خودکشی هم حرام و ممنوع است:

… و خودکشی نکنید! (نساء۲۹)

مفسر تفسیر نور ذیل این آیه نوشته است: جان انسان محترم است لذا خودکشی و یا دیگرکشی حرام است.

انسان نه حق دارد خودکشی کند و نه باید فرزندان خود را بکشد. درست است که پدر و مادر به گردن فرزندان خود حقوق فراوان و بی مثل و مانندی دارند اما با وجود همه آنچه گفته شد، هیچ فردی حق کشتن فرزند را به بهانه های مختلف و واهی ندارد:

فرزندانتان را از ترس فقر نکشید! این ما هستیم که به آنها و شما روزی می دهیم. یقینا کشتن آنها، گناهی بزرگ است. (اسراء۳۱)

در تفسیر نور ذیل این آیه آمده است:

کودک حق حیات دارد و والدین نباید این حق را از او بگیرند. اگر امنیت روانی و ایمان نباشد نه فقط فقر، که ترس از فقر هم سبب آدم کشی می شود. فرزندکشی و سقط جنین، گناه و جنایت است. چه پسر باشد چه دختر.

این موضوع یعنی نکشتن فرزندان آن قدر مهم بوده است که خداوند به پیامبر اسلام(ص) می فرماید:

یکی از شرط های بیعت تو با زنان این باشد که: فرزندانشان را (به صورتهای مختلف) نکشند! (ممتحنه۱۲)

از سوی دیگر برای اینکه قتلی در جامعه و در بین مؤمنان اتفاق نیفتد خداوند به همه مؤمنان دستور داده است که:

و اگر دو گروه از مؤمنان به نزاع و جنگ پرداختند (و زمینه قتل مؤمنان از این طریق فراهم می شود) پس بین آنها صلح و آشتی برقرار کنید و اگر یکی از دو گروه (میانجی گری عادلانه شما را نپذیرفت و) به دیگری تجاوز کرد شما با متجاوز بجنگید تا به فرمان خدا (که صلح براساس عدالت است) بازگردد…(حجرات۹)

مفسر تفسیر نور ذیل این آیه نوشته است:

برای برقراری امنیت و عدالت، حتی اگر لازم باشد باید مسلمانان یاغی کشته شوند، آری خون یاغی ارزش ندارد. (تا از هدر رفتن خون مسلمانان و مؤمنان بی گناه و محترم جلوگیری شود) با نگاهی به حوادث تاریخی می توان فهمید که ظالمان، ستمگران، سفاکان تاریخ دست خود را به خون بی گناهان آلوده می کردند و نمونه بارز آنها فرعون بود که بسیاری از پسران بی گناه بنی اسرائیل را کشت و…(اعراف ۱۴۱). همچنین قاتلان انبیاء و پیامبران (آل عمران ۱۱۲) و قاتلان آمران به معروف و ناهیان از منکر (آل عمران ۲۱) از جمله خونخواران سفاک و بیرحم تاریخ بوده و هستند.

اولین قاتل هم «قابیل» فرزند آدم(ع) بود که برادرش هابیل را بخاطر حسادت کشت(مائده۳۰).

بر این اساس خداوند متعال صریحاً فرموده است که از قتل و کشتار دیگران اجتناب کنید: و کسی که خداوند (قتل او را) حرام کرده است نکشید… (اسرا ۳۳) در تفسیر نور ذیل این آیه آمده است:

هر انسانی حق حیات دارد، حتی غیرمسلمانی که با مسلمانان سر جنگ نداشته باشد مصونیت جانی دارد. خودکشی حرام است.

براساس آیه ۱۵۱ سوره انعام کشتن انسان بی گناه در همه ادیان آسمانی ممنوع بوده است.

آثار کشتن انسان بی گناه/

باتوجه به آنچه مطرح شد می توان گفت که کشتن انسان بی گناه، گناه کبیره ای است که پیامدهای متعددی برای قاتل دارد که عبارتند از:

۱ قصاص قاتل ، در این صورت قاتل به دست خود، خودش را از حق حیات محروم کرده است.

۲ در صورتی که اولیای دم قاتل قبول کنند که قصاص انجام نشود باید خونبهای او پرداخت شود که مبلغ زیادی است و قاتل را در شرایط سخت و دشوار اقتصادی قرار می دهد (هر چند بهای جان مقتول قابل مقایسه با پول نیست!)

۳ عذاب وجدان، کسی که فرد بی گناهی را به قتل برساند، در عرصه وجدان خویش دچار تناقض و تعارض می گردد و الی الابد ناراحت است.

۴ ملکوک شدن در اجتماع؛ وقتی کسی انسان بی گناهی را به قتل برساند وجهه اجتماعی و حرمت شخصیت خویش را از کف می دهد و دیگران همیشه به او به چشم یک قاتل نگاه می کنند.

۵ لطمه خوردن خانواده و افراد فامیل قاتل از گناه او. وقتی پدر یا مادر یا یکی از اعضای خانواده ای قاتل شود، حیثیت خانواده مورد تهدید جدی قرار می گیرد و آبروی سایر افراد این خانواده نیز دستخوش تغییر و تحول جدی می شود و بر روابط سالم اجتماعی آنها تاثیر نامناسب به جا می گذارد.

۶ عذاب ابدی، کسانی که اقدام به قتل انسانهای بی گناه می کنند و قصاص نمی شوند، دیه نمی پردازند و توبه نمی کنند هم گرفتار عذاب دائمی دوزخ می شوند! خداوند متعال در این باره فرموده اند: چنانچه کسی عمداً مومنی را بکشد، کیفرش دوزخ است که همیشه در آن خواهد بود و خداوند بر او غضب و لعنت کرده و برایش عذاب بزرگی آماده کرده است. (نساء ۹۳)

مفسر تفسیر نور ذیل این آیه نوشته است:

قتل و خونریزی (بی گناهان) از گناهان کبیره است.

در نظام اسلامی، هیچ مقامی حق قتل و اعدام بی جهت دیگران را ندارد.

مفسر تفسیر نمونه هم درباره این آیه نوشته است:

قرآن بعد از بیان حکم قتل خطا در این آیه، به مجازات کسی که فرد با ایمانی را از روی عمد به قتل برساند پرداخته است.

از آنجا که آدم کشی یکی از بزرگ ترین جنایات و گناهان خطرناک است و اگر با آن مبارزه نشود، امنیت که یکی از مهم ترین شرایط یک اجتماع سالم است به کلی از بین می رود، قرآن در آیات مختلف آن را با اهمیت فوق العاده ای ذکر کرده است، تا آنجا که قتل بی دلیل یک انسان را همانند کشتن تمام مردم روی زمین معرفی می کند، می فرماید:

من قتل نفساًبغیر نفس أوفساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعاً:

«آن کس که انسانی را بدون این که قاتل باشد و یا در زمین فساد کند بکشد، گویا همه مردم را کشته است.» (مائده ۳۲)

به همین دلیل، در آیه مورد بحث، نیز برای کسانی که فرد با ایمانی را عمداً به قتل برسانند،چهار مجازات و کیفر شدید اخروی (علاوه بر مساله قصاص که مجازات دنیوی است) ذکر شده است:

۱ خلود یعنی جاودانه در آتش دوزخ، می فرماید: «کسی که مؤمنی را از روی عمد بکشد مجازات او دوزخ است که در آن جاودانه می ماند» (و من یقتل مؤمناً متعمداً فجزاوه جهنم خالداً فیها).

۲ خشم و غضب الهی، می فرماید: «و خداوند بر او خشم می گیرد.» «و غضب الله علیه»

۳ دوری از رحمت خدا، می فرماید: علاوه بر آن «خداوند او را از رحمتش دور می سازد» (والعنه).

۴ مهیا ساختن عذاب عظیم برای او، می فرماید: «و عذاب عظیمی برای او فراهم ساخته است» (و اعدله عذابا عظیما).

و به این ترتیب، از نظر مجازات اخروی حداکثر تشدید در مورد قتل عمد شده است، به طوری که در هیچ مورد از قرآن این چنین مجازات شدیدی بیان نگردیده است.

اما کیفر دنیوی قتل عمد، همان قصاص است که شرح آن درذیل آیه ۱۷۹ سوره «بقره» داده شده است.

آیا قتل نفس مجازات جاودانی دارد؟

دراینجا این سؤال پیش می آید. که می دانیم: «خلود» یعنی مجازات جاودانی مخصوص کسانی است که بی ایمان از دنیا بروند درحالی که قاتل عمد ممکن است ایمان داشته باشد، حتی پشیمان گردد و از گناه بزرگی که انجام داده جدا توبه کند و گذشته را تا آنجا که قدرت دارد جبران نماید، پاسخ این سؤال چه می تواند باشد؟

در پاسخ این سؤال می توان گفت:

منظور از قتل مؤمن در آیه این است: انسانی را به خاطر ایمان داشتن به قتل برساند و یا کشتن او را مباح شمرد. روشن است چنین قتلی نشانه کفر قاتل است و لازمه آن خلود در عذاب می باشد.

حدیثی نیز از امام صادق(ع) به این مضمون نقل شده است (۱)

این احتمال نیز هست که قتل افراد با ایمان و بی گناه، سبب شود که انسان بی ایمان از دنیا برود و توفیق توبه نصیب او نگردد و به خاطر همین موضوع گرفتار عذاب جاودان شود.

این هم ممکن است که منظور از خلود، در این آیه عذاب بسیار طولانی باشد، نه عذاب جاویدان.

آیا قتل عمد توبه پذیر است؟

سؤال دیگر این که:اصولا آیا در قتل عمد، توبه پذیرفته است؟!

جمعی از مفسران، صریحا به این سؤال پاسخ منفی داده، می گویند: قتل نفس طبق آیه فوق اصلا قابل توبه نیست و در پاره ای از روایات که در ذیل آیه وارد شده است نیز اشاره به این معنی گردیده که: (لا توبه له» (۲)

ولی آنچه از روح تعلیمات اسلام، روایات پیشوایان بزرگ دینی و فلسفه توبه که پایه تربیت و حفظ از گناه در آینده زندگی است، استفاده می شود این است: هیچ گناهی نیست که قابل توبه نباشد، اگر چه توبه پاره ای از گناهان بسیار سخت و شرایط سنگینی دارد، قرآن مجید می فرماید:

«خداوند فقط گناه شرک را نمی بخشد اما غیر آن را برای هرکس بخواهد و صلاح ببیند خواهد بخشید. (نساء ۴۸)

حتی سابقا ذیل همین آیه اشاره کردیم که این آیه درباره آمرزش گناهان ازطریق شفاعت و مانند آن سخن می گوید والا گناه شرک نیز با توبه کردن و بازگشت به سوی توحید و اسلام، قابل بخشش است. همانطور که بیشتر مسلمانان صدراسلام در آغاز مشرک بودند، سپس توبه کردند و خداوند گناه آنها را بخشید.

بنابراین، شرک تنها گناهی است که بدون توبه بخشیده نمی شود و اما با توبه کردن همه گناهان، حتی شرک قابل بخشش است چنان که در سوره «زمر» آیات ۵۳ و ۵۴ می خوانیم:

«…. خداوند همه گناهان را می بخشد؛ زیرا او بخشنده و مهربان است¤ و به سوی او بازگشت کنید، توبه نمایید و تسلیم فرمان او باشید.»

و این که بعضی از مفسرین گفته اند: آیات، مربوط به آمرزش همه گناهان در پرتو توبه، به اصطلاح از قبیل (عام) و قابل (تخصیص) می باشد، صحیح نیست زیرا زبان این آیات که درمقام امتنان بر گنهکاران می باشد و با تأکیدات مختلف همراه است قابل تخصیص نیست.

از این گذشته، اگر به راستی کسی که قتل عمدی از او سرزده به کلی از آمرزش خداوند مأیوس گردد، و برای همیشه (حتی پس از توبه مؤکد و جبران عمل زشت خود، با اعمال نیک فراوان) در لعن و عذاب جاویدان بماند هیچگونه دلیلی ندارد که در باقیمانده عمر، اطاعت خدا کند و دست از اعمال خلاف و حتی قتل نفس های مکرر بردارد و این چگونه با روح تعلیمات انبیاء که برای تربیت بشر در هر مرحله آمده اند سازگار است؟!

درتاریخ اسلام نیز می بینیم: پیغمبراکرم(ص) از گنهکاران خطرناکی همچون «وحشی» قاتل «حمزه بن عبدالمطلب» گذشت و توبه او را پذیرفت و نمی توان گفت: «قتل نفس در حال شرک و ایمان آن قدر تفاوت دارد که در یک حال بخشوده شود و در حال دیگر به هیچ وجه قابل بخشش نباشد.

اصولا .همانطور که گفتیم، هیچ گناهی بالاتر از شرک نیست و می دانیم که این گناه نیز با توبه و پذیرفتن اسلام بخشوده می شود چگونه می توان باور کرد گناه قتل، حتی با توبه واقعی قابل بخشش نباشد؟

ولی اشتباه نشود آنچه در بالا گفتیم به این معنی نیست که قتل عمد، کار کوچک و کم اهمیتی است و یا به این سادگی می توان از آن توبه کرد، بلکه به عکس، توبه واقعی از این گناه کبیره بسیار مشکل است، نیاز به جبران این عمل دارد و جبران آن هم کار آسانی نیست.

بنابراین، منظور فقط این است که راه توبه به روی چنین افرادی به طور کلی بسته نمی باشد.

۱- «کافی» و تفسیر «عیاشی» «بحارالانوار» جلد ۱۰۱، صفحه ۳۷۵- «نورالثقلین»، ج۱، صفحه ۵۳۴

۲- «کافی»، جلد۷، صفحه۲۷۶ «من لایحضره الفقیه» جلد۴، صفحه ۶۹ «مجمع البیان»، جلد۳، صفحه ۱۶۱، ذیل آیه مورد بحث، تفسیر «ابن کثیر» جلد۱، صفحه .۵۵۰

علی کامران