۞ امام علی (ع) می فرماید:
آگاه باشيد كه دانش آينده، اخبار گذشته و درمان دردهايتان و نظم ميان شما در قرآن است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » اجتماعی » خوزستان » یادداشت
  • شناسه : 3002
  • 27 نوامبر 2016 - 19:36

وعده ی خداست که سرنوشت هیچ قومی تغییر نمیکند، مگر مردم همان قوم اراده و تصمیم بر تغییر گیرند

پارلمان شهری، در تمام کشور ها و جوامع پیشرفته از نمادهای مردم سالاری و تبلور حقوق شهروندی است.
پارلمانی که اعضای آن برخاسته از بطن آن جامعه و درد کشیده ی آن دیار اند، مجلس محلی که برای شنیده شدن و حل دغدغه های یک شهر بنا گذاشته شده و متشکل از فرزندان بزرگ شده ی یک شهر است.

باسمه تعالی
مرثیه ای برای پارلمان شهری رامهرمز (شورای شهر):

وعده ی خداست که سرنوشت هیچ قومی تغییر نمیکند، مگر مردم همان قوم اراده و تصمیم بر تغییر گیرند

 

یادداشت از : محمدمهدی مهدوی
%d8%b4%d9%88%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%b4%d9%87%d8%b1
رامهرمز، شهری به قدمت تاریخ سرزمینمان ایران
شهر مردمان ساده زیست و پاک دل،
شهر صبوران زجر کشیده
شهر عالمان و عابدان
شهر حاصلخیز و غنی از معادن
شهر نجیبانِ، بد عهد دیده
شهر شهدا و دیار دلداگان آستان آل الله
شهر سلمان فارسی و مستعد پیشرفت
و اما امروز
رامهرمز شهری بیمار و خسته
شهری دل زده از سیاست و اختلافات قومیتی
شهر چاله ها و چوله ها،
شهر خاموشی معابر و تعطیلی پارک ها
شهر بازمانده از حقش
شهری که نباید امروزش چنین باشد…
آه ه ه ه رامهرمز من….

پارلمان شهری، در تمام کشور ها و جوامع پیشرفته از نمادهای مردم سالاری و تبلور حقوق شهروندی است.
پارلمانی که اعضای آن برخاسته از بطن آن جامعه و درد کشیده ی آن دیار اند، مجلس محلی که برای شنیده شدن و حل دغدغه های یک شهر بنا گذاشته شده و متشکل از فرزندان بزرگ شده ی یک شهر است.
و امروز در بین مردمان سرزمین ما ایران اسلامی، نیز دارای جایگاه و موقعیت خاص خود است.
پارلمان شهری یا همان شورای اسلامی شهر ، با تمام هزینه های مادی و گاها معنوی که بر گُرده ی مردم میگذارد، با چشم اندازهایی بنا نهاده شده و امید ها بدان بسته شده که حداقل نتیجه ی متصور از آن میتواند بلندگوی دردهای روزمره ی شهروندی جامعه اش باشد.
منتخبانی که باید از مردم برای مردم و بدور از جریانات سیاسی اقتصادی ، در خدمت منافع شهروندان ساکن یک شهر باشند…
و چه امیدها و آمال و خیالاتی که در پس شعارهای زیبای کاندیدای ورودی به آن بسته نمیشود….
شاید برای یک شهر و مردمانش، منتخبی که از جنس خود آن، برخاسته از خاک آن و در خدمت عام المنفعه ی (نه خاص المنفعه) آن باشند، تنها میتواند صدای رسا و دلسوز حقیقی آن گردد.
آه رامهرمز من…
که خسته از ناملایمت ها، کم لطفی ها و متضرر از بازیهای سیاسی ، سالها زحم خورده و التیام نیافته ای….
و چه دل ها که امید نبستند به هر انتخاباتی که در پس هیاهوی شعارهایش، چیزی عایدشان نگردید…
پارلمان شهری در اقسام و نقاط کشور عزیز اسلامیمان با رویکرد ها و انتظارات متفاوتی بر اساس نیازها و فرهنگ های حاکم بر آن شهر بنا شده است که نگارنده در این مقال مختصر بر گوشه ای از آمال و انتظارات شهر پر زخم و خسته ی مردمان دیارش قلم خواهد زد.
تب انتخاباتی بپا گشت و سیل ثبت نام کاندیدای داوطلب‌ ورود بدان به صف گشته اند، در این میان غالبا به پشتوانه ی ایل و طایفه و قلیل افرادی بر حسب وظیفه و یا با مبنای شایستگی تخصصی (عمرانی، مدیریتی، اجتماعی و فرهنگی) پا بر عرصه ی رقابت گذاشتند.
و شد نتیجه آنچه امروز همگان بدان اشراف دارند، نتیجه ی حمایت طایفه ای، سیاسی و ستادی از بعضی منتخبین که کمتر سنخیتی با وظایف تعریف شده ی پارلمان شهری داشتند و محدود افراد متخصصی که دلها به امید حرکت آنان بسته بودیم….
در این میان ورود اشخاصی با سابقه و تجربه ی چند دوره عضویت در شورای اسلامی شهر، وزن مجموعه ی ورودی را در اذهان سنگین تر میکرد و انتظار رفتار معقولانه تری را متصور میگشت….
شاید بتوان در قضاوتی مرسوم وقتی افراد با تجربه در مجموعه ای را میسنجیم، انتظار حرف نو و تکمیل طرح های از قبل پیش بینی شده را داشته باشیم، اما گویا همه و همه تکرار ملال انگیز مکررات روزمره ی سابق بوده.
مجلس شهریِ جدیدی بنا گشت و اختلافات سیاسی ریشه دار، سر برون آورد و تقسیم بندی های دسته ای مجدد شروع گشت، تا بدان جا که هر گروه در محلی و با عده ای و آن هم شبانه! گرد هم آمدند و برای انتخاب شهردار مطلوب نظر خود زور آزمایی کردند، این حرکت منفور و مرود نظر مردم تا بدان جا پیش رفت که دسته ی قوی تر موفق شد شهرداری را شبانه و آن هم برخلاف وعده های قبلی و انتظارات مردم ، از شهری دیگر برگزیند و بر کرسی شهرداری رامهرمز با قدمت بیش از ۱۰۰ سال سابقه داشتن مجموعه ی شهرداری بنشاند.
و پس از آن بخصوص در نزدیکی ماه های منتهی به انتخابات مجلس شورای اسلامی، این تقسیم بندی ها رنگ و بوی تازه تری به خود بگیرد.
در این میان اما، مردم شهر بودند که سرخورده از انبوه مشکلات شهروندی و در پس انبوه بدهکاری های مجموعه ی شهرداری و دل زده از بحث های سیاسی اجتماعیِ مجموعه ی شورا، ره به جایی نبردند.
و چه تلخ گشت بر رامهرمز من، این روزها و ماهها، تکرار اخبار اختلافات درونی، سنگ اندازی های ماحصل تفاوت نگرش ها و بی نتیجه ماندن مطالبات مردمی….
بی رمق و سرخورده از شنیدن وعده های تکراری و عکس های نمایشی روزانه ی شورای شهر که در فضای سایبر و اجتماعی دست به دست میچرخد….
تنها گاهی حرکتی در شهر شود و چند نفر بر سر عامل اجرایش تقلایی کنند، که اگر نقشی داشتند به حداقل وظیفه ی خود عمل کردند و افسوس اگر در پی اسم و رسمِ دیگران باشند….
یکی شعر می سراید و دیگری به موکب میرود، دیگری ساختمان شخصی اش را تکمیل میکند و آن یک به جلسات ستادی و سیاسی اش میپردازد!
و چه غم بار است که بدانیم، بعضی اصلا فرصت حضور و رقبت ش در جلسات رسمی شورا را نیز نداشتند!
ناتوان در اجماع برای سوال و استیضاح شهردار و ناهماهنگ در نظارت بر وظایف آن.
بی ثمر در جذب بودجه و کم اثر در طراحی چشم اندازهای توسعه ی شهری.
و چه میشود منتخب مردم را در شورای شهر که خود در امورات وظایفش مانده و در پی پاسخگویی بر مراجعه کنندگان منتخب انتخابات دیگر شهر (مجلس شورای اسلامی) بر می آید!
شاید طبق قانون عمل وی خلاف مقررات و مصداق دو شغله بودن نباشد، اما عرف جامعه ی دل خسته و کمتر رونق یافته ی شهر غالبا درگیر چرایی آن شده اند…
و امروز پس از حدود سه سال و نیم از شروع این مجموعه، تنها نتیجه ی مشترک تمام شهروندان از شورا، اطلاع از عمقِ اختلافات درونی و ناکارآمدی آن میباشد، تا بدان جا که هر یک کوتاهی پیش آمده را بر گردن  دیگری میگذارد، بعضی نیز عطایش را به لقایش بخشیده اند و پیشاپیش بار هجرت از شهر بسته اند و نیک میدانند حداقل انتظارات هواداران خاص خود را نیز به ثمر ننشانده اند.
انبوه درخواست های روزانه ی مردم شهرم، جوابش تنها خلاصه گشته در پیام های تبریک و تسلیت مجازی و حضور در مراسمات شخصی و….
قلیل مکاتبات اداری رسمی و پیگیری های مختصر که غالبا به نتیجه هم نمیرسد!
شاید حقیقت غیر قابل انکار اذهان عموم در نتیجه ی بدست آمده، ماحصل نگاه های قومیتی، ستادی و سیاسی بر انتخاب منتخبین بوده و صد البته انتخاب اشخاصی که بار فنی و تخصصی خاصی نداشته اند و یا با ورود مجدد، آن هم بعد از دیدن تجربیات قبلیشان، فرصتی جدید را برای شهرمان سوزاندند.
و چه شور بختند شهروندان شهر که به همسایگان شهر خود مینگرند و افسوسی به آسمان میکشند و در پی آینده ای هستند که اگر نیک نجنبند باز شاهد تکرار مکرارات اندوه بارشان خواهند بود….
نگارنده در پایان مقال خود، سه نصیحت برادرانه خطاب به مردم و مسئولین شهرش عرضه میدارد که امید در دل دارد گوشی برای شنیدنش باشد.
۱- دعوت از نمایندگان شورای فعلی شهر برای اهتمام بیشتر در خدمت و جبران خسارت کوتاهی سالهای تباه گشته، امید بر آنکه مردمان نجیب شهر ، بزرگ منشانه گذشت نمایند.
۲- دعوت از مردم برای مطالبه گری بیشتر حقوق شهروندی از منتخبین خود، و افزایش آگاهی و سطح انتظار برای معرفت در انتخاب منتخبین آینده ، به دور از نگاه مذموم ستادی و قومیتی و با اهتمام بر اصل ورود نیروهای متخصص از بطن شهر که دلبسته ی بر آینده ی شهرشان باشد، که امید است تکرار مکررات پیشه نکنند و مصلحت شهر را بر منافع حزب و جناح و طایفه نفروشند و شهرشان را به ثمن بخت بنشانند.
۳- انتظار از مجموعه های نظارتی و مسئولین گزینشی برای پیگیری مطالبات عقب مانده ی فعلی و همچنین دقت بیشتر و دقیق تر برای فیلتر افراد واجد شرایط ورود به عرصه ی انتخابات آینده.
“و وعده ی خداست که سرنوشت هیچ قومی تغییر نمیکند، مگر مردم همان قوم اراده و تصمیم بر تغییر گیرند….”

والسلام علی من اتبع الهدی
(بنده ی خدا، محمدمهدی مهدوی)
۹۵/۹/۳

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

نوشته های مشابه

۱ دیدگاه

  1. بسیار تحلیل عالیه.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.