۞ امام علی (ع) می فرماید:
آگاه باشيد كه دانش آينده، اخبار گذشته و درمان دردهايتان و نظم ميان شما در قرآن است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » سیاست خارجی » سیاسی
  • شناسه : 505
  • 17 جولای 2015 - 2:12

تشبیه ظریف به مصدق، خدمت در حق اوست یا خیانت؟!/ آمریکا چگونه پاسخ اعتماد مصدق را داد؟!

پاسخ به یک سوال؛ آیا ظریف، «مصدق زمان» است؟! تشبیه ظریف به مصدق، خدمت در حق اوست یا خیانت؟!/ آمریکا چگونه پاسخ اعتماد مصدق را داد؟! تفکر مصدق برای آن دوران است که ما هنوز آمریکا را نشناخته بودیم و ابزارهای سلطه را نشناخته بودیم. آن تفکر منسوخ شده است و نمی‌تواند برای ما مبنا […]

پاسخ به یک سوال؛ آیا ظریف، «مصدق زمان» است؟!

تشبیه ظریف به مصدق، خدمت در حق اوست یا خیانت؟!/ آمریکا چگونه پاسخ اعتماد مصدق را داد؟!

تفکر مصدق برای آن دوران است که ما هنوز آمریکا را نشناخته بودیم و ابزارهای سلطه را نشناخته بودیم. آن تفکر منسوخ شده است و نمی‌تواند برای ما مبنا باشد.
تشبیه ظریف به مصدق، خدمت در حق اوست یا خیانت؟!/ آمریکا چگونه پاسخ اعتماد مصدق را داد؟!

گروه سیاست جهان نیوز – سعید ساداتی: محمد جواد ظریف را باید این روزها سوژه اول رسانه های کشور نامید؛ فردی که به همراه تیمش پس از هجده روز مذاکره نفس گیر در «هتل کوبورگ» سرانجام توانست، کار مذاکره با قدرت‌های قلدرمآب غربی را به جمع بندی برساند و با انتشار بیانیه‌ای مشترک به کشور بازگردد.

پیش از این هم پیش بینی می شد که چنانچه ظریف بتواند مچ همتایان غربی خود را بر سر میز مذاکرات بخواباند، محبوبیت او دوچندان شده و موجی از پیام های تقدیر و تشکر از او و همکارانش در فضای مجازی و رسانه‌ای به راه بیفتد اما در این بین، برخی رسانه‌ها ظریف را با افردی در تاریخ مقایسه می کنند که به نظر می رسد چنین قیاس‌هایی نه تنها شان و منزلت او را بالا نمی برد و پاسخی به زحمات وی و همراهانش نیست، بلکه بالعکس زمینه تخریب چهره وزیر امور خارجه کشورمان را پدید می‌آورد.

«محمد مصدق» یکی از چهره هایی است که ظریف با او قیاس می شود و این روزها او را «مصدق زمان» می نامند. اما باید بررسی کرد و دید آیا براستی این قیاس حق زحمات شبانه روزی ظریف را ادا می کند یا ظلمی تاریخی در حق او رقم می زند؟!

برای بررسی این موضوع نگاهی کوتاه و گذرا خواهیم داشت به نقش مصدق در بزنگاه های تاریخی ایران.

عمده حامیان و مشوقان پیوند مصدق-ظریف، ملی شدن صنعت نفت را مهمترین دستاورد وی برای کشور می دانند و از این رو او را تا سرحد یک «قدیس» بالا می برند؛ حال این سوال پیش می آید که براستی «مصدق قهرمان نهضت ملی کردن صنعت نفت بود؟!»

برای کسب پاسخ این سوال، باید ساعت ها کتب تاریخی را تورق کرد و نظر کارشناسان و تاریخ شناسان را در این باره جستجو کرد که تفصیل این امر، در این مقال نمی گنجد، اما برای تنویر افکار عمومی چند نمونه از اقدامات مصدق در راستای ملی شدن صنعت نفت بازگو می گردد تا پاسخ سوال مطروحه نیز روشن شود.

نقش مصدق در ملی شدن صنعت نفت

مصدق در انتخابات مجلس چهاردهم سال ۱۳۲۲ به مجلس راه می یابد و در آذر ۱۳۲۳ طرحی را ارائه می کند که دولت حق واگذاری هیچ گونه امتیاز جدید نفت به دولتهای بیگانه ندارد (که منظور از این طرح عدم اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی بوده است) انگلستان از این طرح استقبال می کند اما غلامحسین رحیمیان نماینده ی قوچان به مصدق می گوید: بهتر بود بجای این طرح، طرح دیگری ارائه می کردید که امتیازی که در گذشته به دولت انگلستان داده شده ملغی گردد. خود رحیمیان طرح خود را به صحن مجلس می آورد و اعضای حزب توده آن را امضا می کنند، اما مصدق از امضای آن خودداری می کند. در واقع طرح مصدق درباره عدم اعطای «امتیاز جدید» نفت به نفع انگلستان تمام شد، چراکه دولت انگلیس اطمینان یافت، خود بدون رقیبی به نام شوروی صاحب امتیاز نفت ایران خواهد ماند.

همچنین احمد سمیعی در کتاب «سی و هفت سال» در صفحه ۱۹ به این قضیه اشاره می کند . وی می نویسد:

«طرح ملی شدن صنعت نفت نخستین بار توسط غلامحسین رحیمیان نماینده ی قوچان، هنگام بحث درباره نفت شمال رسماً پیشنهاد گردید. رحیمیان گفته بود تا تنور داغ است نفت جنوب نیز ملی شود و خواستار تأیید دکتر مصدق می شود ولی دکتر مصدق به شدت آن را رد می کند.»[۱]

فردوست هم در خاطرات خود درباره نفت و مصدق می گوید:

«مسئله ملی شدن صنعت نفت را من برای اولین بار حدود سال ۱۳۲۶ از زنگنه شنیدم. خانواده ی زنگنه خانواده ای وسیع و ثروتمند و با نفوذی در باختران (کرمانشاه) بودند که هوادار سیاست انگلیسی ها بودند. زنگنه نماینده مجلس بود و چند دوره نماینده شد و یکی از سفارش کنندگان او من بودم و به همین جهت با من رفاقتی پیداکرده بود. زنگنه با سفارت انگلیس روابط محکمی داشت و از مأموران مورد علاقه و مورد اعتماد انگلیسی ها بود. زنگنه فرد فهمیده ای محسوب می شد و به همین دلیل انگلیسی ها از طریق او از وضع منطقه مطلع می شدند. یک روز زنگنه در صحبت خصوصی با من گفت : آمریکایی ها طرفدار ملی شدن صنعت نفت ایران هستند و توطئه شان را در این زمینه شروع کرده اند.» «…در اردیبهشت سال ۱۳۳۰ ، مصدق با سوار شدن بر موج ملی شدن صنعت نفت به نخست وزیری رسید. به نظر من مصدق از جوانی وابسته به انگلیس بود و اصولاً رسم دولت قاجار چنین بود که رجال و خانواده های اشرافی و درباری و وزراء و پس از مشروطیت نمایدگان مجلس، استانداران، سفرا و امثالهم، عموماً وابسته به انگلیس بودند. پس خانواده مصدق و خود مصدق از این امر مستثنی نبوده و اگر فردی از انواع فوق می خواست وارد گود سیاست شود، اولین و اصلی ترین شرط، طرفداری از سیاست انگلیس بود…[۲]»

جیمز بیل محقق سرشناس آمریکایی در کتاب مصدق، نفت ناسیونالیسم ایران می نویسد:

«بسیاری از تحلیل گران مطلع، بر این باورند که آمریکایی ها از مصدق به عنوان یک راه گشا برای در هم شکستن سلطه ی انحصاری «شرکت نفت ایران و انگلیس» بر منابع نفت ایران استفاده کردند. به قول مصطفی فاتح، بهترین کارشناس مسائل نفت ایران که مدتها در استخدام شرکت نفت ایران و انگلیس بود، تردیدی نیست که بین شرکت های آمریکایی و انگلیسی در این باره تفاهمی برقرار شد. انگلیسی ها در ازاء پشتیبانی آمریکا در سرنگونی دولت مصدق با اکراه اجازه دادند که شرکت های نفت آمریکایی ۴۰ درصد از منافع نفت ایران را ببرند. فاتح اشاره می کند که شرکت های آمریکایی تلاش های مکرری در رخنه به منابع نفت خیز ایران کرده ولی قبل از ظهور مصدق با ناکامی روبرو شده بودند… [۳] »

مصدق و سرانجام رابطه اش با آمریکا

یکی دیگر از عواملی که حامیان پیوند ظریف-مصدق، به آن دامن می زنند، نقطه اشتراک رابطه با آمریکاست. یعنی معتقدند همانگونه که مصدق توانست رابطه را با آمریکا برقرار کند، ظریف نیز توانست از پسِ این مهم برآید.

طرح ادعا در رابطه با این نظریه درحالی است که مدعیان از عاقبت رابطه ای که مصدق با آمریکا برقرار کرد غافل شده اند.

عباس سلیمی نمین، پژوهشگر تاریخ و رئیس دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران در این باره اینگونه توضیح می دهد:

«آمریکایی ها هم اول نگاهشان به مسائل کشورهای تحت سلطه یک نگاه انسانی بود. چون خودشان هم سال‌ها تحت سلطه اروپا و به ویژه انگلیس بودند و تازه از زیر آن سلطه بیرون آمده بودند. لذا درد کشورهای تحت سلطه را درک می‌کردند. بعد به‌تدریج که خودشان قدرت گرفتند از این ماهیت دور شدند و با وعده‌ی انگلیسی‌ها که شما هم می‌توانید در نفت ایران سهیم باشید مسیر خود را تغییر دادند. نفت برای آمریکایی ها مهم شده بود. آمدند تا از این سفره گسترده و پرسود بهره‌مند شوند. برای همین در قضیه کودتا همکاری جدی با انگلیسی‌ها به عمل آوردند و اینجا نقطه عطفی شد در شناخت آمریکا و عملکرد آمریکا. پیش از این، شرایط به گونه‌ای بود که هر وقت آمریکایی‌ها می خواستند به ایران بیایند و سهمی داشته باشند خود انگلیسی ها به یک ترفندی پای آمریکایی‌ها را از معادلات ایران قطع می‌کردند، اما در یک جایی نیازمند کمک آمریکا شدند. انگلیسی‌ها شدیدا مراقبت می‌کردند که کسی در ایران شریک‌شان نشود. روس‌ها که هیچ ولی حتی به آمریکای سرمایه‌داری هم اجازه ورود نمی‌دادند. اما بعد از شهریور ۲۰ و ملی شدن نفت، انگلیسی‌ها با بن‌بست مواجه شدند و ناگزیر به آمریکایی‌ها امتیاز دادند. این امتیاز، آمریکایی‌ها را از آن مسیر انسانی‌شان خارج کرد و موجب شد ثروت نفت برای آمریکا به عامل سلطه گری تبدیل شود.»

سلیمی نمین با بیان اینکه مصدق به دنبال این بود که از آمریکایی ها بر علیه انگلیسی ها بهره جوید، اضافه می کند: «اما مصدق تسلیم آمریکایی‌ها نبود. یعنی اگر می‌خواست تسلیم آمریکایی‌ها بشود آمریکایی‌ها چندتا پیشنهاد خوب به او دادند ولی مصدق رد کرد. یعنی این گونه نبود که در این وادی هر چه آمریکایی‌ها بگویند بپذیرد. خیلی به این مساله امید داشت که از این طریق بتواند از فشار انگلیسی ها بکاهد. منتهی اشتباهی که مصدق کرد این بود که به جای آنکه به مسائل درونی فکر کند به مسائل خارجی عنایت کرد و متاسفانه سیر توجه و امید بستن به بیرون بیشتر از توجه به داخل شد. الآن هم بعضی از آقایان بیشتر از اینکه به داخل امید داشته باشند به بیرون امیدوارند. مصدق هم این خطا را داشت. مصدق با توجه به همان که گفتم ما تصویر بدی از آمریکایی‌ها نداشتیم خیلی به بیرون امید بسته بود. می شود این انتقاد را از مصدق داشت که به عوامل بیرونی بیش از پارامترهای داخلی توجه پیدا کرده بود.»

مصدق محصول زمان خود است و قیاس وی با ظریف بی مبناست!

اما سلیمی نمین در پاسخ به این سوال که آیا قیاس مپظریف با مصدق را عادلانه و منصفانه می دانید یا خیر، می گوید: «ما اصلا نمی توانیم مختصات امروز را با مختصات آن روز تطبیق بدهیم. دکتر مصدق حاصل یک مختصات مخصوص به خود است. دکتر مصدق بر این باور بود که در چارچوب سلطنت و حضور قدرت‌های سلطه می‌تواند منشا گام‌های مثبتی برای ملت ایران باشد. دقت کنید. به عبارت دیگر معتقد بود بدون اینکه با اساس سلطنت و سلطه درگیر بشود می‌تواند رفورم‌هایی را ایجاد کند. بعد خود دکتر مصدق به این نتیجه رسید که چنین چیزی ممکن نیست. پیش از آن به شاه سوگند یاد کرده بود و قرآن امضاء کرده بود که من هیچ کاری به سلطنت نخواهم داشت و فقط می‌خواهم صنعت نفت را ملی کنم و هیچ گام دیگری در عرصه سیاست خارجی بر نمی‌دارم. واقعا هم مصدق به چنین چیزی پایبند بود. اما بعد می‌بیند که حتی در این مساله‌ای که بسیار بدیهی است و کسی که کمترین عرق ملی داشته باشد در آن با ملتش هم‌صدا می شود اما دربار همراه نیست. یعنی در حالی که می‌بیند ملت ایران در چه فقری زندگی می‌کنند و در چه فلاکتی زندگی می‌کنند که اگر من بگویم خیلی دردآور است، دربار توجهی ندارد. مصدق بعدا به این نتیجه رسید که چون پهلوی‌ها برکشیده‌ی بیگانه‌اند اصلا نمی‌توانند در مسیر منافع ملت گام بردارند. این دستاوردی است که مصدق بعد از کودتا دارد و واقعا هم همین طور شد. لذا تفکر مصدق برای آن دوران است که ما هنوز آمریکا را نشناخته بودیم و ابزارهای سلطه را نشناخته بودیم. آن تفکر منسوخ شده است و نمی‌تواند برای ما مبنا باشد.»

سرنگونی حکومت مصدق به دست آمریکایی‌ها

دهم آبان‌ماه سال جاری بود که جمعی از دانشجویان و دانش‌آموزان به مناسبت ۱۳ آبان به دیدار با رهبر انقلاب رفتند و سوالات خود از تاریخ ایران را پرسیدند و پرسیدند که: مبارزه از کِى شروع شد؟

اینجا بود که رهبر انقلاب فرمودند: «مبارزه از قبل از سال ۴۳ شروع شد؛ یعنى از سال ۳۲ با کودتاى ۲۸ مرداد که به وسیله‌ى آمریکایى‌ها در ایران انجام گرفت و حکومت دکتر مصدق را سرنگون کردند. مأموران آمریکایى – که اسم و رسم و نام و خصوصیاتشان کاملاً مشخص است، همه هم آنها را می‌شناسند، کتاب‌ها هم در این زمینه نوشته شده – رسماً آمدند ایران، با چمدان‌هاى پر از دلار، الواط و اوباش و اراذل و بعضى از سیاستمداران خودفروخته را تطمیع کردند و کودتاى ۲۸ مرداد سال ۳۲ را در اینجا راه انداختند و حکومت مصدق را سرنگون کردند.

جالب این است که بدانید حکومت مصدق که به وسیله‌ى آمریکایى‌ها سرنگون شد، هیچگونه خصومتى با آمریکایى‌ها نداشت. او در مقابله‌ى با انگلیسى‌ها ایستاده بود و به آمریکایى‌ها اعتماد کرده بود؛ امیدوار بود که آمریکایى‌ها به او کمک کنند؛ با آن‌ها روابط دوستانه‌اى داشت، به آن‌ها اظهار علاقه می‌کرد، شاید اظهار کوچکى می‌کرد.

با این دولت، آمریکایى‌ها این کار را کردند. این‌جور نبود که دولتى که در تهران سر کار است، یک دولت ضد آمریکایى باشد؛ نه، با آن‌ها دوست بود؛ اما منافع استکبارى اقتضاء کرد، آمریکایى‌ها با انگلیس‌ها هم‌دست شدند، پول‌ها را برداشتند آوردند اینجا و کار خود را کردند. عنصر اصلى کودتا در تهران، یک فرد آمریکایى بود؛ اسمش هم معلوم است، شخصش هم مشخص است، بنده هم کاملاً اطلاع دارم، در کتاب‌ها هم نوشته‌اند. بعد که کودتا را به ثمر رساندند و شاه را که فرار کرده بود، به اینجا برگرداندند، شدند همه‌کاره‌ى کشور؛ یعنى زمام اختیار کشور را در دست گرفت…»

هر چند تاریخ ابعاد و زوایای گوناگونی دارد اما نگاهی گذرا به کارنامه سیاه آمریکایی‌ها حتی در رابطه با دوستان‌شان به خوبی نشان می دهد که «آنها بر سر منافعشان به دوستان و خدمتگذارانشان هم رحم نمی‌کنند. »

نقطه پایانی، تفاوت آشکار ظریف و مصدق

در نتیجه؛ قیاس ظریف و مصدق این امر را القا می کند که ظریف با ساده لوحی به آمریکا و وعده های پوچ و توخالی آنها دل بسته، در حالی که ملت ایران در حمایت از وزیر امور خارجه کشورشان پای میز مذاکره با شیطان بزرگ، بر این عقیده استوارند که ظریف و هیئت همراهش، تنها برای احقاق حق مردم و از میان برداشتن تحریم های ظالمانه آن هم به درخواست آمریکا پای میز مذاکره رفت و می دانند اگر آمریکا به وعده هایش عمل نکرد، این دنیاست که درباره حسن نیت ایران قضاوت کرده و آمریکا را عامل شکست مذاکرات خواهد شناخت.

منابع:
[۱] ابو نصر عضد ـ خواهر زاده ـ مدیرکل سازمان جنگلبانی
[۲] محمد مهدی قهرمانی ـ پسر عمه ـ مدیر کل گمرکات کشور
[۳] شمس الدین میرعلایی ـ پسر خاله ـ وزیر کشور

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.